نامه هایی به ننه حوا و بابا آدم ...

حرف هایی هست که فقط باید به پدر و مادر گفت.

نامه هایی به ننه حوا و بابا آدم ...

حرف هایی هست که فقط باید به پدر و مادر گفت.

مرا هم سر هم سامون آفریدند اما بعد افتاد مشکل ها ...

سه شنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۵:۵۴ ب.ظ

سرم از همون موقع که صدای ِ شیون ِ از دست دادنتون توی گوشم پیچید رفت و سامونم از وقتی فهمیدم رفتنی هستین ...

حالا دیگه نه سر دارم نه سامون!

ننه حوا و باباجون آدم جون به نظر من همه ی ما کمپلت بی سر و سامونیم!

حالا بعضیامون رومون زیاده و فکر می کنیم سر و سامون داریم اساسی!

آدم  ِ بی ننه بابا هیچی نداره!

البته که داشتن و نداشتن بابا ننه به بودن و نبودن فیزیکیشون نیست!

.

.

.

حس این روزام اینه با اینکه تاج سرام رو سرم هستن اما گشنه ی یه لحظه دیدنتونم!

شماهایی که نه هستین نه دارمتون!

جمله ام فلسفی نبود، خیلی ساده حال ِ دلی و گفتم که آواره ی ننه بابای ِ آبا اجدادیشه!


امضا

ندیده ی شما- فاطیما:)

  • فاطیما محمودیان

نظرات  (۲)

مانده ام، این که بیاید منِ معمولی را

سر و سامان بدهد، یا سر و سامان ببرد..
خوب بود...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی