نامه هایی به ننه حوا و بابا آدم ...

حرف هایی هست که فقط باید به پدر و مادر گفت.

نامه هایی به ننه حوا و بابا آدم ...

حرف هایی هست که فقط باید به پدر و مادر گفت.

هر پنج انگشتت عسل!

جمعه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۹:۵۰ ب.ظ
بوی خداحافظی می دادند دستهات از دور، بی اونکه حسشون کنم!
انگار باهام حرف می زدن!
هر پنج تا انگشت!
ازشون عسل می چکید، چشیدم، طعم زهرمار تلخ می دادند که تا تو بودی از چند فرسخی اش هم رد نشده بودم.

عسل  ِ ناب ِ سرانگشتای تو رو جدایی و ندیدن تلخ می کرد!
دیگه انگار هیچ گل خوشبو و خوش طعمی توی ِ دنیا نبود که هیچ زنبور ِ عسلی روش بشینه، انگاری بودن ِ تو بهونه ی همه ی گلا بود واسه میزبانی از زنبورای عسل و حالا که نیستی جز کاکتوس های ِ پیر ِ شهر هیشکی دل و دماغ ِ مهمونداری از زنبورای ِ عسل و نداره!

از بس گریه کردم دچار ِ افت ِ قند ِ خون شدم اما حیف که تو بساط ِ هیج طبیبی حتی قدر ِ یه انگشدونه هم عسل نیست که من و از این کمای ِ وحشی بیرون بیاره!


می میرم از عشق بازی با نامه های کهنه ی خطی  ِ تو و باباجون آدم ...
می کشین منو!


امضا
ندیده ی شما - فاطیما :)
  • فاطیما محمودیان

نظرات  (۲)

من به قندی دلخوشم، لب های شیرینت کجاست؟
غصه خوردن ها مرا از اشتها انداخته...



سلام 
ممنون که دوباره دارین می نویسین 
پاسخ:
سلام

ممنون از شما که می خونید
سلام و عرض ادب واحترام خدمت سرکار خانوم محمودیان
بنده کاوه هستم مدیر سایت انجمن شاعران لواسان
ممنون که به سایت سر زدین .........
وب زیبا و پر محتوایی دارید
پیغام شما را به خانوم آویژگان خواهم رساند
سربلند و سعادت مند باشید
پاسخ:
سلام
سپاس

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی