نامه هایی به ننه حوا و بابا آدم ...

حرف هایی هست که فقط باید به پدر و مادر گفت.

نامه هایی به ننه حوا و بابا آدم ...

حرف هایی هست که فقط باید به پدر و مادر گفت.

۴ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۰۹
تیر

سلامی از سر صبر بر مادر و پدری که صبورانه پای حرف دلم نشستند و پیر شدند و دم نزدند ...

و قصه ی عاشقی ما ندیده ها سر دراز دارد ...


می خواهم دانشمند شوم

رایانه ای بسازم

تا من را ببلعد تا تو

خسته شدم از اسکن های پیاپی

ضبط های بی حاصل

و شکست های دایال آپ

روزی وقتی لپ تاپت را بگشایی

مرا خواهی دید

که از بس منتظرت بودم

دو فنجان چای ذغالی

سوغات پایتخت نشینان کشورت

از کوچه پس کوچه های فرحزاد

از دهن افتاده است!



صبورانه عاشقی هایم را دیدید؛ پا به پایم در پستوی دلتان اشک ریختید و هرگز ...

بگذریم؛ کاش دو فنجان چای داغ ذغالی می شد سه تا؛ من، ننه حوا و بابا آدم!

لم می دادیم روی یکی از تخت های فرحزاد و چای می نوشیدیم و چای می نوشیدیم و چای می نوشیدیم.


امضا

ندیده ی شما - فاطیما :)


  • فاطیما محمودیان
۰۷
تیر

ننه حوا و بابا آدم جونم اینا سلام.

به علت اینکه زور روزه بر ما چربیده و اصولا نای تایپ کردن نمانده پی نوشت و پس نوشت های نوشته ام بماند برای بعد.

عجالتا این قدیمی نوشت را برایتان می فرستم.


حتی به حرف های دلم اکتفا نکن

میلت نبود نامه که دادم تو وا نکن

عمری به بی وفایی تو خو گرفته ام

طبق روال پیش برو باز تا نکن

من گرچه کافرم تو مسلمان بمان هنوز

نذر ندیدنم تو نماز قضا نکن

دیگر نمی نشینم از این پس به پای تو

تو جاده را ببین و سرت را هوا نکن

در تره بار عشق همه چیز در هم است

یادت بماند این و تو ما را سوا نکن


امضا

ندیده ی شما - فاطیما :)

  • فاطیما محمودیان
۰۲
تیر

آخ که قربون ننه حوا و بابا جون آدم جونم بشم که تفاوت نسل هم روی درکشون کوچکترین تاثیر منفی نداشته :)


گم شده دست و پام میون چشمات

آخ که بشم قربون قد و بالات

این جذبه عجیب منو گرفته

طرز نگات و از کی داری سوغات؟

من که پی ات نیومدم لعنتی

تو هی نشستی جلو پام با گیرات

گیج تو بودم و نشد بفهمم

ترجمه ی تک به تک اداهات

یعنی تو بازیچه ی دستام شدی

دیگه نمیخوامت خدا به همرات




# طفلی دل ِ پاپتی کوچولوم

چند قدمی بازم اومد پا به پات



برم تا دیر نشده براتون اسفند دود کنم و وان یکاد بخونم که از بس خوبین اول از همه شعر و ترانه و حرف دل و میریزم تو دامن شماها :)



امضا

ندیده ی شما - فاطیما :)

  • فاطیما محمودیان
۰۱
تیر

سلام

منو ببخشید

دیر وقته، تازه هم براتون نامه نوشتم ولی خب چیکار کنم؛ یه ننه حوا و یه بابا آدم که بیشتر ندارم!

تهش اینه که خیلی خسته بودین و خوابتون میومد نامه رو بذارین زیر بالشتتون و ادامه ی خوابتون و ببیند اما بگیرید و بذارین منم یه نفس راحت بکشم؛ دیگه قول میدم هیچی نگم جز اینکه ترانمو ته نامه بنویسم؛ تشکرناکتونم به خدا :*


بذار هوات همینجوری بمونه

بذار که گم بشیم و پیدا نشیم

بذار اگه همو یه روزی دیدیم

از ته مجلس واسه هم پا نشیم

بذار خبر نداشته باشیم از هم

وقت وداع از غم هم تا نشیم

یکی که رفت اون یکیمون نشینه

بگه تو قول دادی که تنها نشیم

دست من و شما نبود از اول

قسمتمون این بوده که مانشیم

قسمتمون این بوده پر بگیریم

دلخوش آینده و فردا نشیم

فقط یه قول مردونه تا آخر

تو قلب هیشکی غیر هم جا نشیم

نگیم فلانی رفته بی خیالش

نترسیم از اینکه یهو تنها شیم

.

.

.

# با گریه قولمو شکستم اما

خودت می خواستی من و تو ما نشیم


امضا

ندیده ی شما - فاطیما :)

  • فاطیما محمودیان