اعوذبالله من خر درون خودم!
سلام
عجله دارم، یعنی نه خود خودم، خر درونم عجله داره؛ خیال کرده رخش سهرابه داره به تاخت میره به خاطر همین دیگه بی مقدمه یهویی نوشتم سلام!
شما ننه بابای محترم هم حتما درک می کنید، اگرچه نسل من با شما خیلی فرق داره اما خب کلیات همونه!
احتمالا زمان شما هم خر درون وجود داشته منتها حالا پالونش عوض شده!
خلاصه که امروز میخوام درباره ی خر درونم باهاتون درد دل کنم؛ پایه ی شنیدن هستین یا دیگه از غرغرام خسته شدین؟
خسته شده باشین هم مهم نیست، تهش اینه از این به بعد نامه هام و نمی خونید، اما لااقلش اینه که پیش چهار تا در و همساده پز میدم که ننه بابام جزو قشر روشنفکر جامعه هستن و خوب می فهمن چی میگم!
اینم نشد دیگه دست کم چهار تا مثل خودم دور هم جمع میشیم و خر درونمون و توصیف می کنیم و روش های تربیتی و اینجور چیزاشو بررسی می کنیم.
بله!
مگه خر درون دل نداره؟
واقعا فکر می کنید نداره؟
ولی من مطمئنم داره!
دل داره، حس داره، شعور داره!
به نظر من خر درون یکی از فرهیخته ترین بخش های بدن آدمیزاده!
منتها یه ذره بدشانس بوده اسمش بد در رفته وگرنه یه وقتایی یه کارایی می کنه که عمرا فرزانه ترین مدعی یعنی همون مخ جان نمی تونه نصف این کارا هم انجام بده!
همین خر درونه که یهویی تصمیم میگیره یکیو در حد مرگ دوست داشته باشه، یا مثلا واسه یکی از بهترین دوستاش در حد ورشکستگی توپ ترین کادو رو بگیره، یا مثلا همین خر درونه که ...
که...
که...
حالا هرچی!
دیگه همشو که نباید من بگم، یه ذره هم شما ها از خر درونتون بگین!
خلاصه که من میگم خر درون خیلی هم خوبه، کلی هم فایده داره!
البته در مقابل من یه گروه هم هستند که معتقدند خر درون حکم آپاندیس یا دندون عقل و داره؛ مثلا خلق شده که چی شه!
به این گروه محترم وقتی کارشون لنگ خر درون شد میگم، سر وقتش!
تا اون وقت دوستون دارم ننه جون حواجون و باباجون آدم جونم.
امضا
ندیده ی شما - فاطیما :)
- ۹۴/۰۲/۰۲
به نظرم وبلاگت رو تغییر میدادی به شعرات خیلی عالی تر بود